همه آن چه منم ...

گاهی لغات نمیتونن همه حس آدمی رو بی بدیل منتقل کنن راهی از دل باید ....

همه آن چه منم ...

گاهی لغات نمیتونن همه حس آدمی رو بی بدیل منتقل کنن راهی از دل باید ....

خطی از دلتنگی..

دوستی برام نوشته بود:  

 

بزرگ شدن سخته. دیدی وقتی آدم داره قد می کشه ، پشت پاهاش درد می گیره... همه تجربه های زندگی یه هوا آدمو بزرگ تر می کنن! 

حالا ، من دارم با تمام وجود دردو احساس می کنم . اما انگار من فقط قد نمی کشم چون درده فقط از یه ناحیه نیست . فکر کنم من دارم تو چند جهت بزرگ می شم.  

 

چی می شد بزرگ نمی شدیم ؟  

 

جنگیدنو دوست ندارم اما از مغلوب شدنم بیزارم. یه بار برای همیشه جای گریز از جنگ دلم می خواد وایسم . انعطاف همیشه جواب نمی ده . آدمایی هستن تو دنیا که بزرگیشون حتی قد کوچیکیه انعطاف منم نیست ...  

 

باید وایستادو نشون داد که انعطاف ضعف نیست. 

که نجابت ، معنیش بی عرضگی نیست.  

  

برای آدم بعضی وقتا ، بعضی چیزا ارزش ایستادگیم ندارن اما حالا من می خوام وایستم که به خودم ثابت کنم ضعیف نیستم و به بقیه هم ، 

 گرچه ، 

درجه اهمیت بقیه اونقدی نیست که ارزش ایستادنو داشته باشه ....

 

یه انرژی بی کران هست که از من حمایت می کنه . اسمشو مثل بقیه گذاشتم خدا .

خدا الان دوباره دلم می خواد پنجه های دست بزرگو مهربونتو بذاری پشتمو حلم بدی جلو . 

بگی  نترس ... 

ترس  

 همش مال این ترس است که آدمای کوچیک به خودشون اجازه می دن بزرگیتو سرکوب کنن... 

 پس نترس  

نترس  

نترس  

نباید بترسم ....